عاشقانه ای از نزار قبانی، که سخن از زبان ما می گوید...
در حضور دیگران میگویم تو محبوب من نیستی
و در ژرفای وجودم میدانم چه دروغی گفتهام.
میگویم میان ما چیزی نبوده است،
تنها برای اینکه از دردسر به دور باشیم.
شایعات عشق را با آن شیرینی تکذیب میکنم
و تاریخ زیبای خود را ویران میکنم....
عطر خود را میکشم و
از بهشت چشمان زیبای تو میگریزم.
نقش دلقکی را بازی میکنم عشق من،
و در این بازی شکست میخورم و باز میگردم،
زیرا که شب نمیتواند، حتی اگر بخواهد، ستارگانش را نهان کند،
و دریا نمیتواند، حتی اگر بخواهد،
کشتیهایش را.
Dbt ml
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home