اشک میجوشاندش در چشم خونین داستان درد،
خشم خونین اشک میخشکاندش در چشم
آیا سهم ما این بود از آزادی؟ من نگرانم. نگران اختناق و انتقامی که در راه است. نگران سرخوردگی مردمی که یکبار دیگر از تاریخ تودهنی خورد. نگران عقبگردی که دراین چهار سال به وجود آمد و در چهار سال آینده تشدید میشود. نگران ناآرامی که میتواند پیامدش کشتار باشد و سلب بیشتر آزادیهای مدنی. نگران چپاول چهار سال آینده که ثروت را در دست قدرت طلبان بیخرد دروغگو چنان متمرکز میکند که هیچ گروه و قدرت و جناح دیگری را یارای مقابله نباشد. من نگران ایرانم. نگران ضعف کشورم در دنیا، نگران به حاشیه رانده شدن هرچه بیشتر، آن هم در شرایط حساس فعلی که پشت تمام مرزهای این سرزمین کفتارهایی چشم به ما دارند. طالبان پشت مرز شرقی؛ کشور به هم ریخته عراق با تروریستها و اشغالگران آمریکاییش پشت مرزهای غربی؛ تازه استقلال یافتهها در اطراف دریای مازندران و کشورهای عربی در حاشیه خلیج فارس.
دولتی که میخواهد انرژیش را صرف سرکوب دگراندیشان داخلی و تنشزایی در روابط خارجی کند، ثروتش را صرف فلسطین و فربه کردن نیروهای سپاه و معدودی دولتمردان خودی، و بیتوجهی و تبعیض هدیهاش باشد به قومیتهای ایرانی، آیا توان حفظ یکپارچگی را دارد؟ اگرفردا کردستان، بلوچستان، خوزستان یا آذربایجان از نقشه ما حذف شود، چه کسی پاسخگوی تاریخ است؟ متقلبان دیروز یا آنها که امروز ساکت میمانند؟
نسلهای بعد این سرزمین چه تصویری از ما –من و تو- میسازند؟ شاید تصویرمان بیشباهت به دوران قاجار نباشد. همان تصویری که در کلاسهای تاریخ اشک به چشممان میآورد، خشم به چهرهمان و اندوه و حسرت به قلبمان. "به یاد آر! تاریخ ما بیقراری بود، نه باوری، نه وطنی." نفرین چه کسی گریبان ما را گرفته که بیش از صد سال است هرچه در راه آزادی گام برداشتهایم، عمیقتر در استبداد فرو رفتهایم؟
1 Comments:
At June 14, 2009 at 8:33 AM , Anonymous said...
نیکولای عزیز
از که شکایت میکنی ؟ از چه گله میکنی؟ تو که پاسخ را داده ای
چه کسی تاریخ یک ملت را میسازد؟ هر ملتی مسوول تاریخ خودش است. ما همیشه هیجان زده بوده ایم. همیشه نکران بوده ایم. همیشه ترسیده ایم. همیشه در حال گریه و زاری و فرار بوده ایم. دولت ها و حکومت هامان هم هیچ زمانی غیر از مردم خودمان نبوده اند. همین کسانی که امروز لعنشان میکنند فردا قهرمان ملی شان خواهند شد. و همین کسانی که امروز قهرمانند دیروز مشتاق برکناریشان بودیم.
بنظر من دل بستن به این مردم بیهوده است. باید راه زندگی را پیداکرد. باید جهانی فکر کرد.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home